تاریخ به روز رسانی: ۲ سال قبل، توسط کامیار میردار

هر سازمانی از یک چشم انداز متولد می شود. برخی ممکن است تصور کنند که در محصولات یا خدمات مربوطه خود رهبران جهانی باشند، در حالی که برخی دیگر ممکن است تمایلات بشردوستانه بیشتری داشته باشند. در هر صورت، سازمان‌ها همیشه هدفشان این است که به حداکثر تعداد افراد به هر طریق ممکن کمک کنند.

اگر محصول یا خدمات خوبی تولید کنید، این جزو وظایف اصلی و ضروری شماست که بتوانید آن را به دیگران در راستای کمک به بهبود شرایطی که دارند معرفی کنید و به آن‌ها بفروشید. شاید در نگاه اول به نظر برسد جملات سرسختانه و خودخواهانه‌ای باشد اما وقتی درست‌ و منطقی به موضوع که نگاه بیندازیم پی‌می‌بریم که اصلا اینگونه نیست؛ اگر محصول و خدمتی می‌توانید تولید کنید که در زندگی افراد اثرگذار باشد و با وقت و هزینه‌های جانبی کمتری به موفقیت در زندگی و کسب و کارشان دست یابند چرا اینکار را نباید بکنید، چرا نباید بفروشید. شما با فروش ضمن فراهم آوردن شرایطی مناسب برای خود و زندگی خود تمام سعی و تلاش‌های آتی خود را در بهبود و ارتقای کیفیت خدمات و محصولات خود قرار می‌دهید تا به افراد بیشتری بتوانید کمک کنید و در باز در راستای همین کمک افراد بیشتری شما را خواهند شناخت و زندگی‌ و کسب و کارشان متحول می‌شود.

بررسی‌های چندین و چند ساله من و مطالعات من در زمینه بهبود فضای اجتماعی و اقتصادی همه و همه به یک نقطه ختم می‌شود که افراد جامعه بتوانند از آموزش‌های درست بهره‌مند شوند. آموزش که نشان دهد می‌تواند این اثربخشی را داشته باشد مجدد خود نیاز به معرفی دارد و اگر نتوان این آموزش را به درستی معرفی نمود یعنی انتظار کشیدن برای اتفاقات بد برای خود تولید کننده و کسانی که می‌توانستند از آن بهره‌مند شوند ولی به دلیل عدم معرفی درست محصول یا خدمات از آن بی‌بهره ماندند و زندگی و کسب و کارشان در فقر این آموزش با اشتباهات و شکست‌های مکرر و متعددی روبرو شد که می‌شد از آن جلوگیری به عمل آورد.

مي‌خواهم بدانم
پرسونال برندينگ

اینکه افراد تصمیم می‌گیرند که کوتاه مدت فکر کنند یا بلند مدت به عهده خودشان است؛ اما اینکه این افراد اگر بخواهند ماندگار باشند و بهره دائمی از کسب و کاری که راه انداختند داشته باشند مسلما راهی ندارند جز اینکه بلند مدت فکر کنند و موفقیت و کامیار شدن خود را در موفقیت و کامیار شدن دیگران ببینند، مسلما اگر دیگران به واسطه شما برنده شوند در حقیقت این اثر شماست و شما هم برنده شده‌اید.

اگر یک محصول یا خدمات عالی دارید اما نمی‌توانید آن را به خوبی به مشتری احتمالی خود بفروشید، واقعاً موفق نخواهید بود.

از این رو هیچ چیزی جز برنامه‌های آموزشی فروش نیست که بتواند اثری کلی و دو جانبه برای این کار یعنی کمک کردن داشته باشد! اگر شما این قاعده و اصول را رعایت نکنید، افراد و سازمان‌ها و… دیگری هستند که به روش دیگری با اعتقادات متفاوتی نیز کار می کنند، که می‌توانند تاثیر بسیار زیادی در روند کاری شما و باورهای مشتریان شما ایجاد کنند که اصلاح آن بسیار دشوارتر از همین لحظه‌ای که شما در آن به سر می‌برید باشد. هر لحظه دیرتر و دیرتر می‌شود چرا که آنها ممکن است محصولات فوق العاده‌ای حتی نداشته باشند، اما آن‌ها یا فروشندگان آن‌ها شگفت‌انگیز و فوق‌العاده باشند و از خلاء موجود سوء استفاده نمایند و به گونه‌ای غیر اخلاقی دست به فروش بزنند؛ به گونه‌ای که ضرب‌المثلی هندی می‌گوید، آنها می‌توانند یک شانه را حتی به یک مرد طاس بفروشند! اصلا منظور من این نیست که من از داشتن یک محصول یا خدمات با کیفیت پایین حمایت می‌کنم، نه! هر چند که متاسفانه این موضوع هنوز در بسیاری از کلاس‌ها و همایش‌های مربوط به فروش تدریس می‌شود و عده زیادی از مدرسان کشور متاسفانه باز اعتقاد دارند که فروختن یخچال به اسکیمو یا شن به بادیه نشین هنر است، اما اعتقاد راسخ من به این موضوع دقیقا این است که شاید موردی درست باشد این موضوع آن‌ هم شاید اما در اصل این موضوع یک کلاهبرداری است.

مي‌خواهم بدانم
كمتر يعني بيشتر | پارادوکس انتخاب

با این مثال‌ها خواستم بیشتر به این نکته توجه کنید و بدانید که وقتی مهارت‌های فروش بالایی داشته باشید، حتی این موارد و مسائل هم از بین می‌رود، ولی مجدد تاکید می‌کنم که این انتخاب خود افراد است که چه راه و روشی را انتخاب می‌کنند و یا بلند مدت فکر می‌کنند یا کوتاه مدت. بنابراین با داشتن یک تیم فروش عالی که به طور منظم در برنامه‌های آموزشی فروش شرکت می‌کند و مهارت های خود را تقویت می کند، گسترش کسب و کار و تحقق اهداف شما واقعا کار دشواری نیست.

شما چه می گویید؟

برخی از همراهان ما

ادامه دارد…